اعتصام هم باید دستهجمعی باشد
چرا فرهنگ کار جمعى در جامعهى ما ضعیف است؟ این یک آسیب است. با اینکه کار جمعى را غربىها به اسم خودشان ثبت کردهاند، اما اسلام خیلى قبل از اینها گفته است: «تعاونوا على البرّ و التّقوى»، یا: «و اعتصموا بحبل اللّه جمیعا». یعنى حتّى اعتصام به حبلاللّه هم باید دستهجمعى باشد؛ «و لا تفرّقوا».
آموزش کار جمعی نکتهى دیگر، کار جمعى، تعاون و همکارى با یکدیگر و همت بلند است. کودکان و همچنین جوانان را از آغاز عادت بدهیم که با همتِ بلند نگاه کنند. مسائل گوناگونى وجود دارد که اینها را باید در سطح دنیا دید، در سطح جهانى باید مشاهده کرد، نه در سطح منطقهاى، چه برسد به این که انسان بخواهد آنها را در سطح کشورى یا در سطح ولایتى و استانى ببیند.
یک نقص ملی میدانید ملتها خصال ملى دارند. بعضى از ملتها خصلتى دارند که خصلت عمومى است، بعضى از ملتها خصلتهاى دیگرى دارند که حالا مربوط به تاریخ و جغرافیا و اقلیم است و به عوامل گوناگونى وابسته است. ما این روحیهى شور و شوق را، میل به تحقیق را، کنجکاوى را، خسته نشدن و پیگیرى کردن را باید در ملتمان به وجود بیاوریم. این روحیه، کم است؛ نیست.
کار جمعى هم که گفتند، همین جور است؛ کار جمعى هم جزو خصال ملى ما نیست. شما به ورزشهاى ما هم که نگاه کنید و مقایسه کنید با ورزشهائى که متعلق به اروپائىهاست، مىبینید همین جور است. ورزش ملى ما که کشتى است، یک ورزش انفرادى است. حتّى ورزش باستانى ما هم که یک ورزش دستهجمعى است، هر کسى براى خودش ورزش میکند. میدانید وقتى که توى گود زورخانه میروند، کار دستهجمعى انجام نمیگیرد؛ با هم یک حرکاتى را انجام میدهند، هر کسى ورزش خودش را انجام میدهد؛ مثل فوتبال یا والیبال نیست که کار این، مکمل کار آن باشد؛ لذا کار، کار جمعى نیست. این یک نقص ملى است در ما؛ این را باید درست کرد؛ باید تزریق کرد. این کارِ کیست؟ کار دانشگاه است. بنابراین دانشگاه غیر از مسئلهى علم، باید به مسئلهى فرهنگ هم بپردازد.
ما میتوانیم این جوان را صبور، قانع، مایل به کار، مایل به تحقیقات، اهل کار جمعى، اهل اغماض، اهل تغلیب عقل بر احساس، اهل انصاف، اهل وقتشناسى، اهل وجدان کارى تربیت کنیم؛ میتوانیم هم عکس این صفات را در او تزریق کنیم. واقعاً این جوانى که در اختیار دانشگاه قرار میگیرد - یک جوان هجده نوزده ساله - در خور این تربیت هست. در دورههاى بخصوص لیسانس - این دورهى اول - میتوان روى این مسئله واقعاً فکر کرد، برنامهریزى کرد. شما میتوانید یک نسلى را به وجود بیاورید که این نسل داراى این خصوصیات اخلاقى باشد. این هم برنامهریزى میخواهد؛ این با پوستر و با دستور و با اینها درست نمیشود.
همانطور که شما براى کار علمى نیاز به برنامهریزى دارید و باید برنامهى کلان ترتیب بدهید، براى این کار هم برنامهى کلان لازم است. این برنامهى کلان هم توى خود دانشگاه باید انجام بگیرد؛ این چیزى نیست که ما بگوئیم بیرون دانشگاه انجام بدهند، به دانشگاه ابلاغ کنند؛ اینها حکمى نیست که با حکم بشود این کارها را کرد؛ اینها کارهائى است که باید از درون دانشگاهها بجوشد. من اینها را عرض میکنم تا انشاءاللَه این زمینه و ذهنیت به وجود بیاید و روى مسئلهى فرهنگى در دانشگاه کار بشود.
تحقیق دستهجمعى، خاطرجمعتر است حوزه باید با سبکهاى نوین تحقیق آشنا بشود. تحقیق که مىگوییم، منظورمان، هم تحقیق عمقى است - یعنى همان چیزى که ما در حوزه به آن تحقیق مىگوییم؛ یعنى تعمق در مطلب - و هم تحقیق عرضى است، که در روشهاى اروپایى به آن هم تحقیق مىگویند، و ما به آن تتبع مىگوییم. در اسمگذارى بحثى نداریم؛ این هم یک نوع تحقیق است؛ تحقیق عرضى است، تحقیق سطحى است؛ یعنى در سطح و در عرض، دنبال مطلبى گشتن. امروز هر دو نوع تحقیق، روشهاى نوینى دارد. استادانى مىنشینند، دانشجویانى را هدایت مىکنند؛ کار گروهى انجام مىگیرد و تحقیقى دستهجمعى عرضه مىشود. تحقیق دستهجمعى، خاطرجمعتر از تحقیق فردى است؛ اختلافات کمتر مىشود و پیشرفتها بیشتر مىگردد. این روشها را باید در حوزه به کار بیندازیم. ما در حوزه همیشه روش فردى را دنبال مىکردیم. به نظر من، هنوز هم روشها فردى است. همین درسى که شما ملاحظه مىکنید، یک کار فردى است. درست است که صدنفر، هزارنفر پاى درسى نشستهاند، اما هر یک از آنها جداگانه با استاد روبهروست و مخاطب استاد است؛ بعد هم مىرود و مشغول کار خودش مىشود. حتّى مباحثهى ما کارى فردى است. عجیب است! یک روز این آقا استاد مىشود، او شاگرد؛ این گوینده است، او شنونده؛ یک روز هم او استاد مىشود، این شاگرد؛ او گوینده مىشود، این شنونده! یعنى کارِ با هم و دستهجمعى نیست، تعامل فکرى نیست؛ کار فردى است. البته این کار فردى جهات حسنى هم دارد، که محسنات این کار و این شکل نباید از دست برود؛ اما روشهاى دستهجمعى هم در دنیا معمول است؛ چرا ما از این روشها استفاده نکنیم؟
برای اینکه اشتباه کوچک هم در کار نباشد احساس پیمودن راه جدید، احساس خیلى خوبى است؛ یعنى واقعاً ما احساس کنیم که در عالم دائرةالمعارف نویسى، یک کار جدید مىکنیم. به عبارت دیگر، چون تاکنون دائرةالمعارف اسلامى به قلم جمعى از مسلمانان متدین و شیفتهى اسلام نوشته نشده است، ما حالا مىخواهیم آن کار را بکنیم. این احساس خوب است و من کاملاً موافق با آن هستم. معمولاً در اینطور کارها، چند درصد اشتباه هم دیده مىشود. چه کار کنیم که همان درصد کوچک اشتباه هم در کتاب نماند؟ هر چه بتوانیم اشتباه نکنیم، بهتر است. اصلاً کار جمعى هم مىتواند بىاشتباه در بیاید. آنچه نمىتواند بىاشتباه در بیاید، کارى است که یک نفر انجام مىدهد؛ و الّا کارى که جمعى مىکنند، واقعاً چه اشکالى دارد که کارى کنیم اصلاً بىاشتباه در بیاید؟
نویسنده محمد مانعی در شنبه 92/2/7 |
نظرات ()
تمامی حقوق مادی و معنوی این وبگاه محفوظ و متعلق به مدیر آن می باشد...